شکل اداری پیدا کردن روحانیت

  • ۷۵۳

شکل اداری پیدا کردنِ ما مجموعه‌ی روحانی و مجموعه‌ی آخوند، به نفع ما نیست. هر مسئولیتی هم در هر جا داریم، این حالت طلبگی خودمان، حالت آخوندی خودمان، حالت روحانی خودمان را - که انس با مردم، رفتن میان مردم، گفتن به زبان مردم، شنیدن درددل مردم است - باید از دست ندهیم.
یکی از چیزهائی که به نظر من به شما کمک میکند، این چیزی است که در مورد نبی مکرم، امیرالمؤمنین فرمود: «طبیب دوّار بطبّه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه». نباید پشت میز و توی اتاق حبس شد. شکل اداری پیدا کردنِ ما مجموعه‌ی روحانی و مجموعه‌ی آخوند، به نفع ما نیست. هر مسئولیتی هم در هر جا داریم، این حالت طلبگی خودمان، حالت آخوندی خودمان، حالت روحانی خودمان را - که انس با مردم، رفتن میان مردم، گفتن به زبان مردم، شنیدن درددل مردم است - باید از دست ندهیم.

البته ما هر دو جورش را در بین روحانیون دیده‌ایم. کسانی بوده‌اند که هیچ سمت رسمی و اداری و اینها هم نداشتند، در عین حال رفتارشان با مردمی که با آنها مواجه بودند، مثل رفتار یک آدم اداری، خشک، بی‌انعطاف، بی‌توجه، بی‌محبت و بی‌لبخند بوده است. عکسش را هم دیده‌ایم. کسانی هم بوده‌اند که مسئولیتهای اداری داشتند، اما در همان گوشه‌ای و ضلعی که با مردم تماس پیدا میکردند، رفتار محبت‌آمیز، رفتار پدرانه، رفتار مشفقانه و دلسوزانه با مردم داشتند؛ این خوب است، این درست است. پس این هم یک مسئله است؛ یعنی حبس نشدن مجموعه در قالبهای سازمانی. نه اینکه من با سازماندهی مخالف باشم؛ نه، بدون سازماندهی، بدون تشکیلات، مدیریت امکان ندارد و کار هم پیش نمیرود. نخیر، بنده معتقد به نظم سازمانی هستم؛ اما معتقدم که این نظم سازمانی نباید ما را از هویت خودمان خارج کند. ما در همه صورت روحانی هستیم. بایستی با همان منش روحانی، به شکل روحانی‌ای که در عالم شیعه وجود دارد، مشی کنیم. البته این حالت در مذاهب و ادیان دیگر هم بکلی منتفی نیست؛ یک جاهائی وجود دارد، برای آنها خیلی هم خوب است؛ اما حالا در بین شیعه یک سنتی است. این حالتی که در بین روحانیت شیعه وجود داشته - اینکه با مردم مأنوس است، از مردم مرتزق است، نسبت به مردم مشفق است، دردهای مردم دردهای اوست - این را باید حفظ کنید؛ این چیز خیلی مهمی است.۱۳۸۹/۰۴/۲۰

بیانات در دیدار اعضای نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها

منش طلبگی

جستار

۱ ) خطبه ۱۰۸ : از خطبه‏هاى آن حضرت است در پیشگویى از حوادث آینده
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بِذَوِی الضَّمَائِرِ وَ لَیْسَ بِذِی ضَمِیرٍ فِی نَفْسِهِ خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ . اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الْأَنْبِیَاءِ وَ مِشْکَاةِ الضِّیَاءِ وَ ذُؤَابَةِ الْعَلْیَاءِ وَ سُرَّةِ الْبَطْحَاءِ وَ مَصَابِیحِ الظُّلْمَةِ وَ یَنَابِیعِ الْحِکْمَةِ . و منها : طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُکْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِکْمَةِ وَ لَمْ یَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ فَهُمْ فِی ذَلِکَ کَالْأَنْعَامِ السَّائِمَةِ وَ الصُّخُورِ الْقَاسِیَةِ قَدِ انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لِأَهْلِ الْبَصَائِرِ وَ وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ لِخَابِطِهَا وَ أَسْفَرَتِ السَّاعَةُ عَنْ وَجْهِهَا وَ ظَهَرَتِ الْعَلَامَةُ لِمُتَوَسِّمِهَا مَا لِی أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ وَ نُسَّاکاً بِلَا صَلَاحٍ وَ تُجَّاراً بِلَا أَرْبَاحٍ وَ أَیْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُیَّباً وَ نَاظِرَةً عَمْیَاءَ وَ سَامِعَةً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَةً بَکْمَاءَ رَایَةُ ضَلَالٍ قَدْ قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا وَ تَفَرَّقَتْ بِشُعَبِهَا تَکِیلُکُمْ بِصَاعِهَا وَ تَخْبِطُکُمْ بِبَاعِهَا قَائِدُهَا خَارِجٌ مِنَ الْمِلَّةِ قَائِمٌ عَلَى الضِّلَّةِ فَلَا یَبْقَى یَوْمَئِذٍ مِنْکُمْ إِلَّا ثُفَالَةٌ کَثُفَالَةِ الْقِدْرِ أَوْ نُفَاضَةٌ کَنُفَاضَةِ الْعِکْمِ تَعْرُکُکُمْ عَرْکَ الْأَدِیمِ وَ تَدُوسُکُمْ دَوْسَ الْحَصِیدِ وَ تَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَیْنِکُمُ اسْتِخْلَاصَ الطَّیْرِ الْحَبَّةَ الْبَطِینَةَ مِنْ بَیْنِ هَزِیلِ الْحَبِّ أَیْنَ تَذْهَبُ بِکُمُ الْمَذَاهِبُ وَ تَتِیهُ بِکُمُ الْغَیَاهِبُ وَ تَخْدَعُکُمُ الْکَوَاذِبُ وَ مِنْ أَیْنَ تُؤْتَوْنَ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ فَ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ وَ لِکُلِّ غَیْبَةٍ إِیَابٌ فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِیِّکُمْ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَکُمْ وَ اسْتَیْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بِکُمْ وَ لْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْیَجْمَعْ شَمْلَهُ وَ لْیُحْضِرْ ذِهْنَهُ فَلَقَدْ فَلَقَ لَکُمُ الْأَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ فَعِنْدَ ذَلِکَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَکِبَ الْجَهْلُ مَرَاکِبَهُ وَ عَظُمَتِ الطَّاغِیَةُ وَ قَلَّتِ الدَّاعِیَةُ وَ صَالَ الدَّهْرُ صِیَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ وَ هَدَرَ فَنِیقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ کُظُومٍ وَ تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ وَ تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّینِ وَ تَحَابُّوا عَلَى الْکَذِبِ وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ کَانَ الْوَلَدُ غَیْظاً وَ الْمَطَرُ قَیْظاً وَ تَفِیضُ اللِّئَامُ فَیْضاً وَ تَغِیضُ الْکِرَامُ غَیْضاً وَ کَانَ أَهْلُ ذَلِکَ الزَّمَانِ ذِئَاباً وَ سَلَاطِینُهُ سِبَاعاً وَ أَوْسَاطُهُ أُکَّالًا وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً وَ غَارَ الصِّدْقُ وَ فَاضَ الْکَذِبُ وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً وَ لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً
ترجمه:
خداى را سپاس که با آفرینش مخلوقات بر مخلوقات تجلّى کرد، و با حجّت خود بر قلوبشان آشکار است، بدون به کار گیرى اندیشه موجودات را آفرید، زیرا اندیشه‏ها در خور آنانى است که داراى ضمایرند، و خدا را فى نفسه ضمیر نیست. دانش او عمق پرده‏هاى غیب‏ را شکافته، و به پیچیدگى‏ها و دقایق آراء نهانها احاطه نموده. از این خطبه است در باره پیامبر صلّى اللّه علیه و آله او را از شجره انبیا، و از چراغدان نور، و از مرتبت بلند، و از مرکز سرزمین بطحا، و از چراغهاى بر افروخته در ظلمت، و چشمه‏هاى حکمت اختیار نمود و از این خطبه است طبیبى است که همراه با طبّش در میان مردم مى‏گردد، مرهمهایش را محکم و آماده ساخته، و ابزارهایش را براى سوزاندن زخمها داغ نموده، تا هر جا لازم باشد: در زمینه دلهاى کور، و گوشهاى کر، و زبانهاى لال به کار گیرد. دارو به دست به دنبال علاج بیماریهاى غفلت، و دردهاى حیرت است. این بیماران وجود خود را از انوار حکمت روشن ننموده، و با آتش زنه دانشى درخشان شعله نیفروخته‏اند. از این بابت به مانند چهارپایان چرنده، و سنگهاى‏ سخت‏اند. حقایق پنهان براى اهل بصیرت آشکار، و راه حق براى اشتباه کنندگان نمایان شد، و قیامت پرده از چهره برداشت، و نشانه‏هاى آن براى صاحب فراست ظاهر گشت. چه شده که شما را پیکرهایى بى‏جان، و جانهایى بى‏پیکر، و عابدانى بى‏صلاح، و تاجرانى بى‏سود، و بیدارانى خواب، و حاضرانى غایب، و ناظرانى کور، و شنوندگانى کر، و گویندگانى لال مشاهده مى‏کنم دولت ضلالت بر محور خود به پا شده، و با شاخه‏هایش همه جا پراکنده گردیده، شما را با کیل خود وزن مى‏کند، و با همه دست خود بر سرتان مى‏کوبد، پرچمدار این حکومت از دین خارج است، و بر سکوى گمراهى ایستاده، آن زمان از شما جز به مانند باقى مانده ته دیگ، یا به مثل خرده دانه‏اى که در ته بقچه مانده چیزى باقى نماند. دولت ضلالت شما را به مانند به هم پیچیده شدن چرم به هم مى‏مالد، و همچون کوبیدن خرمن مى‏کوبد، این سرکشان همچون پرنده‏اى که دانه درشت را از دانه ریز جدا مى‏کند مؤمن را از میان شما جدا مى‏کنند. این راهها شما را کجا مى‏برد تاریکى‏ها تا چه وقت شما را سرگشته و حیران مى‏نماید دروغها چگونه شما را مى‏فریبند این بلا از کجا به سر شما مى‏آید و به کجا باز گردانده مى‏شوید براى هر زمانى سرنوشتى است، و هر غیبتى را باز گشتى است. پس، از عالم ربّانى خود بشنوید، دلهاى خود را نزد او حاضر کنید، و اگر بر شما فریاد زد بیدار شوید. خبر گزار باید به مردمش راست بگوید، و پراکندگى کار و افکار خود را جمع نماید، و ذهنش را آماده سازد. عالم ربّانى حقایق را همچون شکافتن مهره براى شما شکافت، و حقیقت را همچون کندن پوست درخت براى یافتن صمغ پوست کند. به وقت بر پا شدن بیرق گمراهى باطل در محلّ خود جاى گرفته، و جهالت بر مرکبهایش سوار گشته، و گروه ستمگر بزرگ و فراوان گردد، و دعوت کننده به حق کم شود، و روزگار همچون وحشى گزنده حمله نماید، و شتر باطل پس از سکوت عربده کشد و قوّت گیرد، و مردم بر معصیت پیمان برادرى بندند، و بر دین از هم دورى نمایند، و بر دروغ با یکدیگر دوست شوند، و بر راستى با هم دشمنى ورزند. در این وقت‏ فرزند باعث خشم پدر، و باران عامل حرارت گردد، و مردم پست فراوان، و خوبان کمیاب شوند. مردم (توانمند) آن روزگار همچون گرگ، و حاکمانشان درنده، و میانه حالشان طعمه، و نیازمندانشان مرده خواهند بود، راستى ناپدید شود، و دروغ فراوان گردد، مردم به زبان اظهار دوستى، و به دل دشمنى کنند، فسق عامل نسبت، و عفّت باعث شگفتى شود، و اسلام را همچون پوستین وارونه پوشند

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی